آخرین مطلباخباربازی هامحبوبمهمترین اخبار روز
موضوعات داغ

برای سر بابی چارلتون؛ با بال شکسته پر گشودن هنر است

اسطوره منچستریونایتد برای این باشگاه به بزرگی مفهوم تلاش برای ادامه زندگی بود.

پرواز برای هر پرنده‌ای که این قابلیت را در ویژگی‌های غریزی خودش هم دارد، آسان نیست. جوجه پرنده‌هایی که به آشیانه گرم خود خو گرفته‌اند و دانه را از دهان مادرشان دریافت می‌کنند، سخت می‌توانند با پریدن، معلق سیر کردن بین زمین و آسمان و پرواز در پی دانه، کنار بیایند. با این حال پرواز اگر چه برای همه پرنده‌ها سخت است اما برای پرندگانی با بال زخمی دشوارتر خواهد بود. قصه سر بابی چارلتون نه از روزی که توسط جیمی مورفی به عنوان یک استعداد جدید در باشگاه منچستریونایتد تمرین پرواز برای رسیدن به موفقیت را پیش گرفت، بلکه از روزی که خاطره تلخ مونیخ برایش رقم خورد و بعد از مدتی تصمیم گرفت به آشیانه‌اش باز گردد و با این زخم عمیق زندگی‌ فوتبالی‌اش را از سر بگیرد، شروع شد. او به همه چیز رسید اما با بال شکسته از تلخ‌ترین خاطره ممکن در روزهایی که می‌توانست بهترین خاطرات برایش رقم بخورد. او را همه اهالی فوتبال دوست دارند؛ نه به خاطر گل‌ها، موفقیت‌ها و آمار و ارقام، بلکه به خاطر پشت سر گذاشتن زخم عمیقی که بال و پر جوانی‌اش را مجروح کرده بود. فوتبالیست‌های حرفه‌ای اهمیت این شروع مجدد چارلتون را درک می‌کنند و آنها هستند که درباره بابی چارلتون تایید خواهند کرد؛ با بال شکسته پر گشودن هنر است؛ این را همه پرندگان می‌دانند!

 

شروع و شروع مجدد

پسر مستعد و جوان منچستری در باشگاه محبوبش استخدام شده بود و با حمایت ستاره‌هایی پا به میادین می‌گذاشت که روی بهره بردن از تجربه آنها حساب ویژه‌ای کرده بود. منچستریونایتد می‌توانست خانه‌ای باشد که بابی چارلتون جوان با خیالی آسوده در آن معرفی شود، در کنار ستاره‌های بزرگش اوج بگیرد و رفته رفته تبدیل به یکی از همان ستاره‌ها شود و با خیالی آسوده به درخشش در زندگی حرفه‌ای خود بپردازد. گاهی زندگی آنچه از تجربه و عمق فکری که افراد احتیاج دارند را به صورت تدریجی و آرام به آنها می‌بخشد. گاهی هم سرنوشت تصمیم می‌گیرد با تزریق یک داروی دردناک یا انجام یک جراحی دشوار همه عمق فکر و تجربه را یک‌جا در اختیار فرد قرار دهد. سرنوشت بابی چارلتون، خوب یا بد از نوع دوم بود. او خودش را برای آموختن از یاران با تجربه‌اش در پیراهن شیاطین سرخ آماده کرده بود اما هواپیمای مونیخ، یارانش را از او گرفت و دردی را به دنیای بابی جوان آن روزها تزریق کرد که به جای بازی در کنار هر انسان با تجربه دیگری، کارایی عملی داشت. درد تا جایی برای بابی چارلتون پیش رفت که تصمیم گرفت قید فوتبال را بزند. طبیعی هم بود او نتواند جای خالی همبازیانش را در ترکیب تحمل کند و در سنین جوانی نقش با تجربه‌ها را در تیم عهده‌دار شود. با این حال سماجت جیمی مورفی و ساق‌های مستعد بابی چارلتون که درخشش در مستطیل سبز را آرزو می‌کردند، این جوان را با دردی که عمق فکر و تجربه را یک‌جا به او بخشیده بود به میادین بازگرداندند. درد او را بزرگ کرده بود؛ بنابراین برای رسیدن به موفقیت و تبدیل شدن به یکی از اسطوره‌های باشگاه منچستریونایتد و تیم ملی انگلیس عجله داشت. او در پوست جوانی‌اش نمی‌گنجید و از همان روزهای شروع مجدد در میادین نقش یک بازیکن بزرگ و جا افتاده را برای شیاطین سرخ ایفا می‌کرد. شروع بابی چارلتون شاید از او یک فوق ستاره برای فراموش نشدن می‌ساخت اما شروع مجدد او و شیوه بازگشتش به فوتبال نه فقط یک فوق ستاره بلکه «سر بابی چارلتون» را به دنیا معرفی کرد. مردی که در میدان فوتبال نشان افتخار ویژه‌ای از کشورش دریافت کرده و باید با لقب «سر» خطاب شود!

دوران درخشش

رابرت چارلتون در سال 1937 میلادی در آشینگتون انگلیس به دنیا آمد. تاریخ تولد و تاریخ رسیدن او به روزهای نوجوانی، رابرت را در مسیری قرارداد که با برنامه بلند مدت سر مت بازبی برای بازسازی باشگاه منچستریونایتد پس از جنگ جهانی تلاقی داشت. او به عنوان یک نوجوان منچستری شد و با شخصیتی آرام، بدون حاشیه، درون‌گرا و بی سر و صدا تداعی کودکی را می‌کرد که نه به عنوان «رابرت» بلکه با صورت مخفف آن یعنی «بابی» بیشتر شناخته می‌شد. شاید آنهایی که او را بابی صدا می‌کردند، نمی‌دانستند این نوجوان قرار است مفتخر به دریافت لقب سر شود اما او حتی در روزهای دریافت چنین عنوانی هم همان کودک بی‌حاشیه و آرام را در عمق شخصیتش حفظ کرده بود. بنابراین برای همیشه رابرت را پشت سنگینی نامش جا گذاشت و تبدیل به بابی محبوب شیاطین سرخ شد. بابی چارلتون برای اولین بار در سال 1956 و در مقابل چارلتون برای منچستر به میدان رفت. تقابل او با تیمی به نام خودش هم به استعاره‌های تمام نشدنی دوران زندگی‌اش می‌افزاید. در حقیقت بابی چارلتون با خودش مواجه شد؛ خودی که بعدها قرار بود با حادثه مونیخ از بین برود اما در مقابل خود کنار کشیده‌اش ایستاد و او را مغلوب کرد. بابی جوان هم در اولین گامش برای منچستر در مقابل چارلتون ایستادگی کرد و با به ثمر رساندن 2 گل در اولین تجربه برای تیم اصلی باشگاه، تیمی همنام با خودش را شکست داد. بابی چارلتون یکی از گلزنان تیم‌هایش به شمار می‌رفت اما پست تخصصی او بازی پشت سر مهاجم اصلی تیم بود.سانحه هوایی 1958 و دیدن همبازیانش که در سرمای باند فرودگاه غرق در خون بوند، مدتی او را از دنیای حرفه‌ای دور کرد اما با سماجت و پیگیری مسئولان وقت باشگاه منچستریونایتد، او به اولدترافورد بازگشت و یکی از دلایل اصلی چسبیدن نام تئاتر رویاها به این ورزشگاه شد. اسطوره فوتبال انگلیس و استعاره‌ها و اتفاقات الهام‌بخش زندگی این اسطوره، خود رویا بود. چنانکه در ادامه، منچستریونایتد با بازی این ستاره ملی‌پوش به قهرمانی اروپا هم رسید. او را به عنوان یکی از آخرین شاهدان عینی قهرمانی انگلیس در جام جهانی می‌دانستند و تیم ملی هم عرصه درخشش دیگری برای چارلتون به شمار می‌رفت. درخشش ادامه‌دار و با ثبات و کسب عناوین بین‌المللی در نهایت عنوان «سر بابی چارلتون» را برای همان نوجوان زخم خورده و پا پس کشیده به همراه داشت تا به همه جوانان و نوجوانان مجروح سرنوشت بگوید زخم‌ها شاید بتوانند شما را برای مدتی از میدان نبرد با دنیا دور کنند اما اگر از پس آنها بر بیایید، پرواز بعدی شما بلندتر، سریع‌تر و با شکوه‌تر خواهد بود. پرواز بابی چارلتون هم به قله فوتبال دنیا رسید و او هر چه برای اسطوره بودن لازم داشت را در دوران همیشگی درخشش خود در میدان مستطیل سبز به دست آورد. چهره محبوب منچستری‌ها در حقیقت یک سینمایی در ژانر بقا را در بهترین شکل خودش پیاده کرد. شاید این از کم‌لطفی آکادمی اسکار باشد که جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول را به منچستریونایتد و بابی چارلتون به خاطر بازی در واقعیت نمایشی تاریخ این باشگاه بزرگ اهدا نکرده است.

پرواز ابدی

راجر بایدن، ادی کولمن، دیوید پگ، تامی تیلور، بیلی ولان و دانکن ادواردز، جسم خود را در حادثه مونیخ جا گذاشتند. پرواز آنها به ابدیت رسید و از 1958 تاکنون در حال تماشای پرواز رفیق کوچک‌تر خود، سر بابی چارلتون بوده‌اند. جمع قدیمی ستاره‌های یونایتد مدت‌ها بود انتظار دوستشان را می‌کشیدند و در نهایت بابی چارلتون هم به رفقایش پیوست. او نمونه بارزی از پرواز با بال شکسته بود که شکوه بیشتری برای نظاره کنندگان دارد. درد از دست دادن بهترین دوست‌ها و هم‌تیمی‌ها در تک تک روزهای دویدن، درخشیدن، گلزنی و کسب افتخار برای بابی چارلتون یک نیروی بزرگ بود؛ نیرویی که 2 سو داشت؛ سمتی برای متوقف کردن پرواز و سمت دیگری برای شکوه بخشیدن به پرسه در آسمان فوتبال! سر بابی چارلتون سمت پروازش را انتخاب کرد اما دیگر وقت ملحق شدن به رفقای قدیمی بود. کسی چه می‌داند، شاید در دنیای دیگری آنها باز هم گرد هم بیایند و با هدایت سر مت بازبی، پرواز ناتمام مونیخ را این بار به سلامت پشت سر بگذارند. بابی چارلتون در سال‌های درخشش در دنیای فوتبال به جای همه هم‌تیمی‌های فقیدش بازی کرد و کشیدن جور تک تک آنها از ستاره سابق شیاطین سرخ، اسطوره این باشگاه را ساخت؛ اسطوره‌ای که همواره در ورزشگاه‌ها از تیم محبوبش حمایت می‌کرد و در بهترین روزها دلیل اصلی لبخند و در بدترین روزها دلیل اصلی زنده ماندن ستاره‌های درون میدان به شمار می‌رفت. برای سال‌ها منچستریونایتد فقط در مسیر لبخند بابی چارلتون روی سکوهای ورزشگاهی که او آن را تبدیل به تئاتر رویاها کرده بود، می‌جنگید! 21 اکتبر 2023، روز پرواز ابدی پرنده‌ای بود که بار دیگر ثابت کرد؛ با بال شکسته پر گشودن هنر است!

گروه نرم افزاری ماهور
63 / 100

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا