داستانهای فراموش شده جام ملتهای اروپا؛ زرد نه، این رنگ خردلی است!
اسپانیاییها در یورو 2008 چندان علاقهای به رنگ میانه پرچم کشورشان نداشتند.
میزبانی مشترک اتریش و سوئیس برای یورو 2008 پذیرفته شد و برای دومین بار 2 کشور به صورت همزمان میزبانی از یک دوره را بر عهده میگرفتند. تجربه قبلی، میزبانی مشترک بلژیک و هلند در یورو 2000 و صد البته، نسبتاً موفق بود.
تیم ملی «صربستان و مونته نگرو» که از سال 2003 با این نام در مسابقات حضور پیدا میکرد، آخرین بازمانده از جمهوری فدرال یوگسلاوی نام داشت. آنها در جام جهانی 2006 آلمان، بدون پذیرفتن حتی یک شکست در مسابقات مقدماتی، بالاتر از اسپانیا، موفق به کسب سهمیه حضور در دور نهایی شدند و با تنها یک گل خورده در 10 دیدار، بهترین رکورد دفاعی را در میان تیمهای حاضر بر جای گذاشتند.
مرگ همیشگی، تاوان چه بود؟
درحالی که مسابقات دور نهایی در شرف آغاز شدن بود، در تاریخ ۳۱ مه ۲۰۰۶، همه پرسی استقلال در مونته نگرو برگزار شد و 55.5 درصد شرکت کنندگان، رأی به استقلال مونته نگرو دادند. بنابراین، روز سوم ژوئن ۲۰۰۶، مونته نگرو رسماً اعلام استقلال کرد و درحالی که مسابقات جام جهانی از 6 روز دیگر آغاز میشد، اگرچه تنها یک بازیکن مونته نگرویی الاصل در ترکیب تیم بود، آنها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از کنار گذاشته شدن، با همین نام در مسابقات شرکت کنند.
بنابراین، تیم ملی صربستان و مونته نگرو، نماینده کشوری در جام جهانی بود که دیگر وجود نداشت. ثمره این اتفاقات، عملکرد فاجعه بار تیمی شد که بدون شکست به دور نهایی میرسید. ابتدا هلند، آنها را مغلوب کرد، سپس با 6 گل، آرژانتین، این تیم را در هم کوبید و بدترین نتیجه تاریخشان را رقم زد. درحالی که دیگر شانسی برای صعود باقی نمانده بود در یک دیدار تشریفاتی مقابل ساحل عاج صف آرایی کردند و با وجود برتری با 2 گل در نیمه اول، حریف با 3 گل به مسابقه بازگشت تا آخرین دیدارِ تاریخِ این تیم نتیجهای جز شکست نداشته باشد.
بدین ترتیب، بدون کسب حتی یک امتیاز، جام جهانی 2006 برای آنها به پایان رسید و پس از آن، آخرین بازمانده از جمهوری فدرال یوگسلاوی هم از روی نقشه محو شد. مونته نگرو، اعلام استقلال کرده بود و برخلاف اتحاد جماهیر شوروی، آلمان غربی و چکسلواکی، افتخاراتِ یوگسلاوی به هیچ کدام از کشورهای حوزه بالکان نرسید و پایانِ تلخِ یک دورانِ باشکوه با 25 سال تاخیر رقم خورد.
استیو مکلارن، بدترین مربی تاریخ سهشیر
ناکام بزرگِ دور مقدماتی، بدون شک انگلیس بود. شاگردان استیو مک لارن در روز پایانی، در صورتی که با تساوی هم صعود میکردند، مغلوب کرواسی شدند و برای صعود، تنها یک امتیاز کم آوردند. این برای اولین بار پس از جام جهانی 1994 بود که «سه شیر» از صعود به دور نهایی یک تورنمنت معتبر باز میماند؛ اتفاقی که باعث شد 12 ساعت پس از ناکامی بزرگ، استیو مک لارن از سمتش برکنار شود.
لقب گروه مرگ، به گروه سوم رسید. جایی که فینالیستهای جام جهانی گذشته، یعنی فرانسه و ایتالیا، کنار هلند قرار گرفتند و رومانیِ بخت برگشته باید به مصاف این 2 تیم میرفت. از طرف مقابل اما آلمان و پرتغال، علاوه بر قرار گرفتن در گروهی متعادل، ستاره اقبالشان بلند بود و در جدول مدون مسابقات در صورت صعود تا دیدار فینال به هیچ یک از تیمها اسپانیا، ایتالیا، هلند و فرانسه برخورد نمیکردند؛ اتفاقی که طرف مقابل جدول را جذابتر از هر دوره دیگری میکرد.
این چه قرعهکشی بود؟
پس از پایان قرعه کشی و مشخص شدن گروه بندیها، سرمربی فرانسه، ریمون دومِنِک، شدیدترین انتقادها را متوجهِ فدراسیون جهانی فوتبال کرد. او معترض به شیوه قرعه کشی بود که 3 ابر قدرت وقت را در یک گروه قرار میداد. اعتراضها به موضوعات دیگری هم وارد شد؛ از جمله این که قهرمان جام جهانی یعنی ایتالیا در جایگاه اول گروه نمیایستاد. پس از سیل گسترده اعتراضات، جورجیو مارکتی، دبیر کل وقت یوفا اعلام کرد اتحادیه فوتبال اروپا درحال بررسی پروژه رتبه بندی تیمها با ضریب مشخص، برای دور آینده رقابتها خواهد بود.
گروه مرگ شاهد رخداد یک شگفتی عجیب بود. جایی که ابتدا رومانی، فرانسه را متوقف کرد و سپس هلند، با 3 گل ایتالیا را در هم کوبید. روز دوم، بازهم رومانی شگفتی را ادامه داد و این بار دیگر فینالیست جام جهانی گذشته را متوقف کرد. با توجه به شکست سنگین فرانسه مقابل هلند با نتیجه 4 بر یک، علاوه بر صعود زود هنگام و بدون دردسر هلند از گروه مرگ تا پایان روز دوم، رومانی بالاتر از ایتالیا و فرانسه ایستاده بود و برای صعود در روز پایانی، ریش و قیچی در دستان خودش قرار داشت.
عاجز از تکمیل شگفتی
کافی بود رومانی، هلند را مغلوب کند تا بدون توجه به نتیجه دیدار همزمان، راهی دور حذفی شود اما هلند در روز پایانی، اگرچه در نیمه اول کمی به مشکل خورد اما سرانجام با 2 گل، تنها شکست رومانی در این تورنمنت را به این تیم تحمیل کرد و ایتالیا با گلهای آندرهآ پیرلو و دنیله دروسی، تیم دوم صعود کننده از گروه مرگ لقب گرفت. قهرمان جهان برای صعود از گروهش در جام ملتهای اروپا به مشکل خورد و نایب قهرمان جهان، پایینتر از رومانی، تنها یک امتیاز کسب کرد. ایتالیا هم پیروز دیدار حیثیتی مقابل رقیب دیرینه لقب گرفته بود.
با پیروزی دوباره مقابل فرانسه، زخمهای کهنه نفرت این 2 همسایه از هم، دوباره سر باز کرد. فرانسویها نه تنها انتقامِ فینال جام جهانی 2006 را نگرفته، بلکه در قعر جهنم قرار داشتند. شادی عجیب بوفون با تور دروازه پس از گلزنی پیرلو، نشان میداد پیروزی بر فرانسه تا چه حد برای لاجوردی پوشان اهمیت دارد. بعد از این پیروزی، جانلوئیجی بوفون گفت: «شکست دادن فرانسه، بهترین راه برای عذرخواهی از هوادارانمان بود.»
حرفی برای گفتن نیست
اگر فرانسویها معتقد بودند آتزوری برای قهرمان شدن در جام جهانی از ماکیاولیسم کمک گرفته، این بار دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیماند. بعد از شکست عجیب فرانسه در فینال برلین، فرانسویها، زیدان را به خاطر ضربه به شکم ماتراتزی تحسین کردند و هیچکس او را مقصر ندانست. ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه خطاب به زیدان گفت: «تو مردی احساساتی هستی! به تیمت تعهد داری و به همین خاطر فرانسه تو را دوست دارد.» زیدان با ضربهاش به سینه ماتراتزی، شاید مقصر اصلی در از دست رفتن جام قهرمانی جهان برای این کشور بود اما هرگز از این بابت کاملاً عذر خواهی نکرد و گفت:
«من شاید عذرخواهی کنم اما هرگز از تصمیمم پشیمان نیستم! پشیمانی، به درست بودنِ کارِ ماتراتزی صحه میگذارد. من یک بار شنیدنِ آن کلمه را تحمل کردم، 2 بار تحمل کردم؛ اما بار سوم، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم!» به هرحال، با هر شیوه و رفتاری، ایتالیا قهرمان جهان شده بود و زیدان از یک قدمی جام، دست خالی بازگشته و کفشهایش را آویخته بود. در این دیدارِ حیثیتی، انتقام گرفتن بدون زیدان، غیرممکن به نظر میرسید.
پایان قانونهایی به رنگ طلا و نقره
سرنوشت گروه دیگر هم کمی غیر منتظره رقم خورد. مدافع عنوان قهرمانی، بدون کسب حتی یک امتیاز و تنها با یک گل زده توسط چاریستئاس، یکی از ضعیفترین عملکردهای تاریخ تورنمنت را بر جای گذاشت. قانون گل نقرهای هم پس از اعتراضات فراوان، همچون گل طلایی در یورو 2008 منسوخ شد.
در دور حذفی، کرواسی و ترکیه به مصاف هم رفتند. 2 تیم، در وقتهای قانونی هرچه زدند به در بسته خورد و به وقتهای اضافی کشیده شدنِ دیدار، بهترین خبر برای آلمان بود. پس از گذشت 29 دقیقه، درحالی که همه انتظار ضربات پنالتی را میکشیدند، اشتباه مهلک سنگربان ترکیه در خروج از دروازه باعث شد ایوان کلاسنیچ، یک پای کرواسی را به نیمه نهایی بفرستد.
در فوتبال، هرگز مطمئن نباشید
حالا فقط یک دقیقه باقی مانده بود. خوشحالی مرگبار بازیکنان و کادر فنی کرواسی، خبر از تجربه اولین نیمه نهایی تاریخ این کشور میداد. فریادهای گزارشگر که با اطمینان از صعود کرواسی به نیمه نهایی سخن میگفت، مدام در سر هواداران ترک تکرار میشد: “it’s Ivan Klasnić, who sends Croatia Surely into the Semi Finals” – «این، ایوان کلازنیچ هستش که کرواسی رو مطمئناً راهی نیمه نهایی مسابقات میکنه!» مطمئناً، مطمئناً و مطمئناً… اما نهتنها گزارشگر باتجربه به معجزه فوتبال ایمان نیاورده بود، بلکه حتی خوشبینترین هوادار ترکیه هم دیگر امیدی نداشت. انگار گل کلاسنیچ و پس از آن شادیِ طولانی مدت و بی حد و حصرِ کرواتها، دنیا را بر سر ترکیه خراب کرده بود. شادی کرواتها که تمام شد، اسکوربورد ورزشگاه دقیقه 121 را نشان میداد.
ارنست هاپل اشتادیون به صرف باقلوا و چایی
ترکیه در اندک ثانیههای باقی مانده، هرچه داشت و نداشت را جلو کشید. سنگربان ترکها از میانه میدان با ناامیدی مطلق توپ را به سمت دروازه کرواسی ارسال کرد، یک لحظه غفلتِ مدافعان کرواسی که گویی خودشان هم باورشان شده بود به نیمه نهایی رسیدهاند، باعث شد سِمیه شنتورک، توپ را به طاق دروازه بکوبد. بازی در دراماتیک ترین حالتِ ممکن به ضربات پنالتی میرسید. غوغای هواداران ترکیه، ورزشگاه ارنست هاپل را به مرز انفجار رساند. سرمربی کرواسی از شدت خشم به سینه کمک داور میکوبید که چرا اجازه تعویض را برای اتلاف وقتِ بیشتر صادر نکردید؟! بیهوده بود. ضیافت مرگبار پنالتی، انتظار 2 تیم را میکشید.
رچبر، قهرمانی از دل خاکستر
مودریچ که با زرنگی منحصر به فردش، زمینه ساز گل کرواسی شده بود، ضربات پنالتی را افتتاح کرد. اوت! توپ از کنار دروازه به بیرون رفت. سپس آردا توران توپ را به تور چسباند. پنالتی دوم هر دو تیم هم به گل تبدیل شد. ایوان راکیتیچ، سومین پنالتی زن کرواسی بود. اوت! راکیتیچ هم پنالتی را خراب کرد تا با گل شدن پنالتی حمیت آلتینتوپ، سرنوشت دیدار به دستان روشتو رِچبِر گره بخورد. وقت جبران فرا رسید. رچبر میتوانست با مهار پنالتی، بازی را همینجا تمام کند. این اتفاق افتاد و با تشخیص درستِ جهت، روشتو رِچبِر پنالتی را مهار کرد. تنها در عرض چند دقیقه، رچبر از فرش به عرش رسید.
دیگر کسی اشتباه مهلک او را به هنگام گل کرواسی به یاد نمیآورد. معجزه فوتبال، ترکیه را به شهر خوشبختی رساند. ایستادن در جمع 4 تیم برتر قاره اروپا، دیگر رویای دست نیافتنی برای ترکیه به نظر نمیرسید. اروپا، دیگر نمیتوانست مردمان آن سوی «آدریانوپولیس» را نادیده بگیرد. اروپایی بودن و اروپایی نامیده شدن، آرزوی دیرینه ترکیه است. سیاستمداران اروپایی، آنها را به دیده تحقیر نگاه میکنند اما هرگز رویای اروپایی شدن از سر ترکها نیفتاده.
فوتبال بر مبنای جلب توجه
اصلاً فوتبالِ ترکیه در مقولهای به نام «جلب توجه» خلاصه میشود. مردم ترکیه فقط با فوتبال میتوانند تواناییهایشان را به رخِ مردمان قاره سبز بکشند؛ کاری که اقتصاد، سیاست، فرهنگ و همه مقولههای دیگر از انجامش عاجزند. این نکته که «فوتبال، نمایانگرِ هویت ملی است»، بیش از همه برای ترکها صدق میکند. اگر اروپاییها عنوان سومی جام جهانی 2002 به میزبانی شرق آسیا را دستاوردی نهچندان مایه مباهات برای ترکیه میپنداشتند، حالا دیگر رسیدن به جمع 4 تیم برتر این قاره، قابل چشم پوشی نبود.
ما را ورای آدریانوپولیس تماشا کنید!
اگر ترکیه در جام جهانی 2002 به هیچ قدرت اروپایی برخورد نکرد، این بار در قلبِ اروپا، بالاتر از کرواسی، جمهوری چک، سوئیس و حتی انگلیس قدم میگذاشت. بهانه اروپاییها برای نپذیرفتن ترکیه در جمعِ خودشان، «تمایل این کشور به غرب و اعتقادش به شرق» بود. اما حالا، ترکیه اینجا بود. درست در قلبِ قاره سبز. کیلومترها آنطرفتر از مرزهای آسیا، خاک اروپا را با قدمهای استوارش له میکرد. فریاد هواداران ترک روی سکوها، گوش دنیا را کر میکرد؛ «اروپا، به ما گوش بده؛ این، صدای پای ترکهاست…» این صدای پای ترکها بود؛ ترکهایی که با تمام وجود فریاد میزدند: «ما، فراتر از آدریانوپولیس هم وجود داریم…» آیا آنها واقعاً اروپایی هستند؟!
جواهری به نام آرشاوین
بزرگترین شگفتی جام اما در جمع روسها رقم خورد. به مشکل خوردن ایتالیا برای صعود از گروه، حذف زود هنگام نایب قهرمان جهان، عملکرد بسیار ضعیف مدافع عنوان قهرمانی، عدم توفیق انگلیس در کسب سهمیه و حتی صعود ترکیه به نیمه نهایی، همه را فراموش کنید. شاگردان گاس هیدینک، شگفتی سازِ بزرگِ یورو 2008 بودند. آنها با غلبه بر هلندِ پر ستاره، به نیمه نهایی رسیدند. پس از گلزنی دیرهنگام فان نیستلروی و به تساوی کشاندن بازی، روسها در وقتهای اضافی، شاگردان مارکو فان باستن را کیش و مات میکردند. ابتدا دیمیتری توربینسکی و سپس آندرِی آرشاوین در صد و شانزدهمین دقیقه، آخرین گلبرگ لالههای نارنجی را از ساقه جدا کردند. هلند، بازنده بزرگِ این مرحله نام داشت.
این رنگ خردلی است!
اسپانیا در نیمهنهایی، روی کاغذ میهمان بود و به دلیل استفاده روسیه از پیراهن قرمز، مجبور به استفاده از رنگ زرد مایل به طلایی شد. لوئیس آراگونس با وجود هدایت طولانی مدت اتلتیکو مادرید، علاقهای به رنگ دوم پیراهن نداشت و گفت: «من این رنگ جدید را دوست ندارم اما تا وقتی که مجبور به پوشیدنِ آن نباشم. بازیکنانم مجاز به این کار هستند. به هرحال، البته این رنگِ زرد نه، بلکه خردلی است!» ژاوی اما پیش از بازی، نظری مخالف با سرمربی داشت و اعلام کرد: «به خاطر دارم در بازی دوستانه مقابل فرانسه هم از این پیراهن استفاده کردیم و خوشبختانه آن دیدار را پیروز شدیم. امیدوارم این پیراهن، خوش شانسی را برای ما به ارمغان بیاورد.»
رنگی برای فتح جام
به هرحال، پیراهن زرد، نه ببخشید، خردلی رنگ هم ذهنیتِ برندهخواهِ لاروخا را تغییر نداد و ماتادورها، برای اولین بار پس از 24 سال، برای سومین مرتبه به فینال جام ملتهای اروپا میرسیدند. آیا این فینالیست شدن، از جنسِ فینال 1964 بود یا همچون سالی که فرانسه جام را بالای سر برد، لاروخا دستش از رسیدن به جام در آخرین قدم کوتاه میماند؟ پاسخ این سوال، در ارنست هاپل اشتادیون مشخص میشد.
پس از به صدا درآمدن سوت آغاز دیدار فینال، اسپانیا هر راهی را برای رسیدن به دروازه مانشافت امتحان میکرد و از قضا با استفاده از هر راهی، موفق میشد خط دفاع فیزیکی آلمان را بشکافد اما تسلیمِ کردن ینس لمن از این طریق ممکن نبود. سرانجام دقیقه 33، لاروخا راهی را امتحان کرد که در اجرای آن تخصص داشت. پاس ژاوی از میانه میدان به عمق دفاع حریف به بازیکنی رسید که تخصصش، به ثمر نشاندن چنین توپهایی بود و فرناندو تورس، با استراتژی منحصر به فردش، دروازه ینس لمن را باز کرد.
بغضی که سرانجام پس از 44 سال ترکید
بالا و پایین پریدنهای یواخیم لوو در کنار زمین، فایدهای نداشت. راهی برای رسیدن به دروازه ماتادورها و تسلیم کردن ایکر کاسیاس وجود نداشت. دروازهِ قدیسِ معبدِ مادرید، باز شدنی نبود که نبود. و تمام… صدای سوت داور، به منزله پایان دیدار بود. پایانِ شیرینی که قهرمانی لاروخا را به همراه داشت. فریادهای سن ایکر هنگام بالا بردن جام، بغضِ کهنه اسپانیا نام داشت که میترکید. روزهای خوشبختی برای اسپانیا، دوباره و پس از 44 سال فرا رسید. این بار در ترکیب لاروخا، خبری از تک ستارهای همچون لوئیس سوارس نبود. بلکه کهکشان اسپانیا، پر از ستارههای درخشان به نظر میرسید. شاگردان لوئیس آراگونِس، شایستهترین تیم برای تکیه زدن بر تخت پادشاهی به نظر میرسیدند.
در تورنمنتی که رائول، پیراهن لاروخا را از تن بیرون آورده بود، داوید ویا با وجود غیبت در یک دیدار موفق شد عنوان آقای گلی را با 4 گل به دست بیاورد و زمینهساز شکستن رکورد رائول بهعنوان بهترین گلزن تاریخ لاروخا شد.