در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد؛ لورکوزن، نمک بوندسلیگا
تیم ژابی آلونسو خوی واقعی سرنوشت و طبیعت زندگی را به تصویر کشید.
به یک غروب نگاه میکنیم و تسلیم شدن گوی زرد بزرگ آسمان را در کرانه افق میبینیم. غروب کنار دریا به وضوح نشان میدهد سر خورشید را هم زیر آب میکنند؛ بنابراین خورشید هم که باشی و تاج و تختت پهنه زمین را در بر بگیرد، باز هم شبی هست که تو را در خودش میبلعد و به همه پدیدههای زمینی اعلام میکند دیر و زود دارد و سوخت و سوز ندارد و خاموشی تقدیر همه آنهاست! خورشید مونیخ پس از سالها استیلا بر گستره فوتبال باشگاهی آلمان بالاخره غروب کرد و حالا مهتاب لورکوزن، آسمان را دیدنی کرده و پایکوبی شبانه شیرهای بایآرنا، سرود اصلی لیگ آلمان را در سیطره امیال خودش قرار میدهد. شب درخشان لورکوزن نه بر یک لیگ فوتبال حرفهای بلکه بر یک قدرت مرکزگرا و یک سلطهطلبی بزرگ و یک روز بسیار طولانی چیره شد. لورکوزن خوی طبیعی سرنوشت را به نمایش گذاشت و بار دیگر نشان داد فوتبال چقدر شبیه به زندگی واقعی و مثل داستانهای سبک رئالیسم است.
نمک بوندسلیگا
لذت یک نوشیدنی گوارا یا یک غذای دلچسب هر چقدر هم با خو و خصلت افرادی که آن را میچشند عجین شده باشد، باز هم احتیاج به چاشنی دارد. شکسته شدن انحصار قدرت در لیگ آلمان ترک یک عادت همیشگی و چاشنی تماشای فوتبال باشگاهی آلمان بود. لورکوزن یک عادت همیشگی را تغییر داد و یک رسم دیرین را زیر پا گذاشت. داستان آنها آشناییزدایی داشت و همین، دستمایه خواندنیتر شدن و شنیدنیتر بودنش است. عادت کرده بودیم هر اتفاقی هم بیفتد و رقبا هر چقدر هم خوب باشند، باز هم در پایان فصل خودشان بیایند و جام را تقدیم پادشاه مونیخی کنند. مثل دورتموند فصل گذشته که جام قهرمانی روی دستش بود و آن را به باواریاییها تعارف کرد. این بار اما خبری از تعارف جام نبود و مدعی جدید میخواست لیگ آلمان را از تکرار ملالآوری خلاص کند. آلونسو و تیمش نمک تماشای بوندسلیگا شدند. آنها در ضمن این درخشش یک بار به همه تیمهای حاضر در لیگ آلمان یادآوری کردند سلطه و هیبت بایرن مونیخ هم در هم شکستنی است و میشود این تاج و تخت را به زیر کشید؛ هر چند اگر قدمتی طولانی داشته باشد.
کیفیت محض
29 بازی و فقط 19 گل خورده و این رمز موفقیت لورکوزن بود! آنها در همه جای زمین همه کار انجام میدادند و همه وظایف را بین هم تقسیم کرده بودند. الکس گریمالدو و یرمی فریمپونگ روی هم 17 بار در بوندسلیگای این فصل گلزنی کردند و این در حالی است که پست تخصصی این 2 بازیکن مدافع کناری بود. گلزنی مدافعان لورکوزن به خوبی نشان میدهد آلونسو هم از مدافعان تیمش خواسته علاوه بر دفاع در حملات هم حاضر و موثر باشند و هم از مهاجمانش خواسته در کارهای دفاعی شرکت کنند. آنها دفاع را از حمله و حمله را از دفاع شروع میکردند. انسجام تیمی شاگردان ژابی آلونسو پدیدهای بود که این موفقیت بزرگ را در کنار شکستناپذیری رقم زد. کیفیت لورکوزن این فصل متکی به ستارهها نبود. ستاره اصلی روی نیمکت نشست و با تجربه رهبری خطوط میانی ابر قدرتهایی مثل رئال مادرید، بایرن مونیخ و لیورپول به خوبی میدانست چگونه باید مردانش را برای این تاریخسازی آماده کند. لورکوزن تا اینجای فصل فقط 5 بازی در بوندسلیگا کمتر از 2 گل به ثمر رسانده و فقط 5 بازی بیشتر از یک گل دریافت کرده. آنها با صدای بلند فریاد زدند اگر میخواهید تاریخسازی کنید، باید مثل لورکوزن باشید. این تیم از نظر روحیه هم در سطح بسیار بالایی قرار داشت و معلوم بود در رختکن آلونسو، اتفاقات جالب توجهی در حال رخ دادن است. لورکوزن تا اینجای فصل 7 بار از رقبا عقب افتاده و هر بار موفق شده راه نجات را با تدابیر آلونسو و توجیهاتش پیدا کند. قهرمان بوندسلیگا همان پدیدهای است که اگر بخواهیم کیفیت محض در فوتبال مدرن را تعریف کنیم میشود اشاره کرد و از صرف کلمات و جملات بینیاز شد.
ویترین خطرناک
همانطور که خورشید بزرگ بایرن مونیخ و روز طولانی باواریاییها غروب کردنی بود، مهتاب لورکوزن هم میتواند با سر رسیدن روزی دیگر رنگ ببازد. در حقیقت در فوتبالی که نسخه ورزشی و میدانی سرنوشت و زندگی واقعی است، تمام شدن درخشش، امری قطعی حتی برای با کیفیتترین تیمهاست اما مجموعهها سعی دارند دوران درخشش خودشان را طولانیتر کنند. لورکوزن برای حفظ این موفقیت و این جایگاه پیش از هر چیز باید از سلطهطلبی بایرن مونیخ بگریزد. باواریاییها عادت به تضعیف رقبا دارند و حتی در میانههای فصل سعی داشتند قهرمان اصلی این داستان یعنی ژابی آلونسو را از نیمکت رقیب بربایند. بدون تردید آنها همین حالا هم در جلسههای اضطراری خود در حال مرور ستارههایی هستند که میتوانند از اردوی شیرهای بایآرنا بقاپند و به تیم خودشان اضافه کنند. این یک حمله 2 منظوره خواهد بود؛ در راستای قدرتمندتر شدن بایرن مونیخ و در مسیر تضعیف لورکوزن مدعی! خطر بعدی، خراب کردن ویترین آلونسو برای فوتبال اروپاست. از تمام نقاط اروپا، برندهای بزرگی با سرمایههای سرشاری در پی خرید یرمی فریمپونگ هستند. گریمالدو هم شرایط مشابهی دارد. ویکتور بونیفاس از نیمفصل اول مورد توجه تیمهای لیگ برتری بود. ژوناتان تا مشتریان خودش را دارد و گل سر سبد این تیم فلورین ویرتز نمایشی در حد گزینههای مد نظر منچسترسیتی و رئال مادرید ارائه کرد. ویرتز اکنون گران قیمتترین بازیکن بوندسلیگاست؛ در کنار ستارههایی مثل هری کین و جمال موسیالا! لورکوزن باید این ویترین را از دسترس مشتریان دور نگه دارد و برچسب غیرقابل فروش را روی ستارههایش به صورت برجسته نصب کند. اردوی شیرها به شدت مستعد شبیخون سرمایههای هنگفت مشتریان نامدار است اما در اولین اقدام برای حفظ این مجموعه، رهبر آنها یعنی آلونسو با اعلام ماندنی بودنش، استوانه تکرار موفقیت و حفظ ستارهها را محکم بنا بکرد. باید منتظر بود و دید مردان آلونسو چقدر به رهبر خودشان وفادارند و تا کجا حاضرند برای سرمربی اسپانیایی، به لورکوزن و دستمزدهای معمولیترش، به قهرمان بوندسلیگا و خطرهایی که تهدیدش میکند و به تیم موفق خودشان وفادار باشند.
شب رویایی
انتظار میرفت تاخت و تاز لورکوزن در اولین هفتهها با موانعی مواجه شود اما آنها از موانع اولیه عبور کردند. رقبا منتظر بودند بحران و مصدومیت و حاشیه، روند بدون شکست این تیم را قطع کند اما لورکوزن از پس این گرفتاریها هم بر آمد. تصور این بود در بازیهای بزرگ و چشم در چشم رقبا تسلیم خواهند شد اما مردان تحت هدایت ژابی آلونسو نبردهای چشم در چشم را هم با صلابت و قدرت پشت سر گذاشتند. در نهایت آخرین امید رقبا به این بود که حساسیت روز مستعد قهرمانی باعث لغزیدن لورکوزن شود. آنها با 5 گل رقیب را در هم کوبیدند و گام نهایی را به شیوه با سابقهترین قهرمانان، استوارتر برداشتند تا ورزشگاه بایآرنا فراموش نشدنیترین شب تاریخش را سپری کند. وقتی آنها گل پنجم را به ثمر رساندند، بازیکنان به سمت سکوها رفتند و سعی داشتند از نیروهای امنیتی بخواهند جلوی ورود تماشاگران به زمین را بگیرند اما با صحنه عجیبی مواجه شدند. پلیس ورزشگاه هم نمیتوانست شادیاش را ببلعد و قید انجام وظیفه را زد. پلیس و نیروهای امنیت ورزشگاه پیش از سکونشینان ورزشگاه خانگی ستارههای تیم را در آغوش گرفتند و پشت سر آنها موجی از جمعیت بود که با هیچ مانعی متوقف نمیشد. درست شبیه بر هم خوردن نظم متداول بوندسلیگا، قهرمانی لورکوزن نظم همیشگی ورزشگاههای آلمانی را هم بر هم زد. آنها آشناییزدایی کردند و کسانی که با دنیای داستان و سینما آشنا هستند، میدانند آشناییزدایی یکی از بزرگترین و کارآمدترین تکنیکهای داستانی برای به وجد آوردن مخاطبان است. مخاطبان لورکوزن به وجد آمدند و شب رویایی خود را در غروب خورشید مونیخ جشن گرفتند. در سمتی دیگر شاید ستارههای مغموم مونیخی به اتفاق هری کین در حال نظاره این قهرمانی بودند اما در دل خود تکرار میکردند خورشید هم باشی و تاج و تختت پهنه زمین را در نوردیده باشد، باز هم شبی از راه میآید و تو را میبلعد و سرت را زیر آب میکند!