مارکوپولوی فوتبال اروپا و زندگی بدون خانه؛ لوکاکو در متن و حاشیه
لوکاکو در حال تحمل نتیجه تغییر متعدد تیمهایش است.
هیچ کجا خانه آدم نمیشود. این جمله را کسانی درک میکنند که به آرامش حضور در یک خانه خو گرفتهاند و میدانند هر کسی در نهایت همه ماجراجوییها باید به یک خانه تعلق داشته باشد و برای آرام گرفتن به آنجا باز گردد.
افرادی هم هستند که محتوای این جمله را درک نمیکنند؛ چرا که اصولا اهل ماندن در یک خانه نیستند. آنها طبیعتا پس از مدتی گشت و گذار خود را متعلق به هیچ خانهای نمییابند و درست زمانی که باید آرام بگیرند و در خانه خود به ادامه زندگی بپردازند، هیچ خانهای را هم پذیرای خودشان نمیبینند. آوازه نوجوان بلژیکی پهنه قاره سبز را مملو از خانههایی کرد که درهای آنها به روی روملو لوکاکو باز بود. این خانهها آرزوی داشتن لوکاکو برای سالهای طولانی را در سر میپروراندند اما مهاجم بلژیکی مارکوپولو از آب در آمد تا امروز و در سنین پختگی و تجربه عملا به هیچ خانهای تعلق نداشته باشد. وضعیت مهاجم تیم ملی بلژیک برای انتخاب تیم فصل بعد وضعیتی نیست که درخور تواناییها و استعداد آن نوجوان ماجراجو باشد و شاید این شرایط برای لوکاکو نتیجه تغییر متعدد تیمهایش نام بگیرد.
نا آرام از همان ابتدا
نگاهی به لیست تیمهایی که لوکاکو برای آنها بازی کرده نشان میدهد رویکرد تغییر سریع تیمها برای او نه از دوران حرفهای بلکه از زمان معرفی به عنوان یک کودک مستعد فوتبالیست شدن شروع شده است. او از سال 1999 تا 2009 برخلاف بسیاری از فوتبالیستهای حرفهای که دوران کودکی و نوجوانی را در یک آکادمی سپری میکنند، 4 بار تیم عوض کرده و اندرلخت آخرین آکادمی پذیرای استعدادهای لوکاکو به شمار میرود. تا اینجا 4 تیم مدعی این هستند که این بازیکن را در سنین پایین کشف کردهاند و عملا هیچ کدامشان نمیتوانند به طور قابل قبولی از این ادعا دفاع کنند. لوکاکو از همان ابتدا اعتقادی به خانه نداشته است. حضور در تیم اصلی اندرلخت برای او بیش از 2 فصل به طول نینجامید و روح نا آرام این بازیکن خیلی زود در پی مقصدهای جدید به ماجراجویی پرداخت. چلسی لوکاکو را به خدمت گرفت تا جانشین دیدیه دروگبا شود. با این حال تیم لندنی خیلی زود او را به طور قرضی در اختیار وست برومویچ قرار داد؛ انتقالی که با یک انتقال قرضی دیگر به اورتون نشان میدادند قرار است لوکاکو در آینده به ماجراجویی در تیمهای متعدد بپردازد.
چلسی خانه او نبود
در نهایت روملو لوکاکو پس از 2 انتقال قرضی و 10 بازی برای آبیهای لندن به صورت دائمی به اورتون پیوست تا شاید در این تیم به یک اقامت طولانیتر دست پیدا کند. شور و حرارت بردن عناوین و جاهطلبی بازیکنی با کیفیت لوکاکو، اورتون و گودیسونپارک را بر نمیتابید. در نهایت منچستریونایتد به دنبال خرید این بازیکن رفت. روزی که لوکاکو به منچستر پیوست تصور می شد شیاطین سرخ یک قاتل دروازهها را به تئاتر رویاها آوردهاند تا نمایشهای خونینی در این تئاتر به راه بیندازند. دوران حضور لوکاکو در منچستر هم دوران کمفروغی برای این بازیکن نبود اما اولدترافورد هم مثل استمفوردبریج تبدیل به خانه این مهاجم نشد. تئاتر رویاها نمایشهای زیادی با نقشآفرینی لوکاکو را روی پرده نبرد و خیلی زود این پیوند گسسته شد. این بار نوبت به ماجراجویی در ایتالیا رسیده بود. اینتر با جدیتی تمام ستاره یونایتد را ربود و یک فصل موفق برای مهاجم نراتزوری این گمان را تقویت میکرد که او دیگر خانه خودش را پیدا کرده و قرار است اسطوره آبیهای شهر میلان باشد. حتی درخشش در پیراهن اینتر هم مارکوپولوی فوتبال قاره سبز را آرام نکرد و این مارکو در پی تجربیات دیگری بود. بازگشت مجدد به چلسی و پرواز مجدد به سمت لندن آخرین تصمیمی بود که روملو لوکاکو با اختیار تام و به صورت کاملا شخصی برای آینده فوتبالش گرفت. هواپیمای حامل او در لندن نشست و دوران ستاره خط حمله نسل طلایی بلژیک در خانهای که متعلق به او نبود رو به افول گذاشت. چلسی از همان ابتدا هم خانه لوکاکو نبود و شاید اصلا لوکاکو به دنبال خانه نمیگشت. او جاهطلبی را بر تداوم حضور و ماجراجویی را بر اسطوره شدن ترجیح میداد. انتقال قرضی به اینتر به وضوح از صرف فعل «اشتباه کردم» برای لوکاکو حکایت میکرد. این بار اما دیگر هیچ چیز در اختیار او نبود. او بازیکن چلسی بود و هست و هنوز هم برای هر تصمیمی باید با هماهنگی چلسی گام بردارد؛ باشگاهی که نه لوکاکو آن را خانه خودش میداند و نه چلسی این بازیکن را متعلق به استمفوردبریج میشناسد.
خود کرده را تدبیر نیست
او باید نتیجه کارش را بپذیرد؛ ستارهای که به هیچ تیمی برای ماندن پایبند نبود و حتی اینتر محبوبش را هم در بهترین روزها و بهترین خاطرات تنها گذاشت. او اکنون در سرگردانی عجیبی برای آینده فوتبالیاش به سر میبرد. هیچ کجا خانه او نیست چرا که خود لوکاکو به هیچ ورزشگاهی حس ماندنی بودن و بقا و اسطوره شدن نبخشیده است. هیچ خانهای پذیرای او نیست؛ از این رو که عملا خودش به دنبال هیچ خانهای نبوده است. ماجراجویی مارکوپولوی سیاهپوست بلژیکی به نقطه سختی رسیده و او مجبور است با نظر مساعد چلسی تیم بعدیاش را انتخاب کند. تیمهایی که او با اختیار خودش هم به آنها میپیوست موفق نشدند لوکاکو را ماندنی کنند و واضح است تیمی که خودش در انتخاب آن اختیار تام ندارد هم نمیتواند خانه این روزهای لوکاکو باشد. ستاره 30 ساله تیم ملی بلژیک در این سن و سال باید به رکورد گلهای زده خود برای یک باشگاه بزرگ اضافه میکرد و یا پس از سالها درخشش در یک تیم بزرگ مثل لواندوفسکی به دنبال مبارزه جدید میگشت اما اوضاع او به اتکای خبرهایی که در رابطه با تیم بعدیاش به صورت ضد و نقیض منتشر میشود بدتر از این است که بتواند به مسائلی از این دست بیندیشد و فقط باید در جستجوی راهی برای ترک استمفوردبریجی باشد. هیچ کجا خانه آدم نمیشود. شاید این جمله این روزها برای لوکاکو معنای متفاوتی داشته باشد و او یک بار هم که شده به اشتباهات متعددش در تغییر متعدد تیمها پی ببرد و یک بار آرزو کند به گذشته بازگردد و به یکی از خانههایی که پذیرای او بود، وفادار بماند تا در چنین روزهایی بتواند به خانهاش باز گردد و با خیال راحت سالهای باقی مانده از دوران حرفهای را با حمایت اهالی خانه سپری کند.