از نخواندن سرود تا هو شدن ملیپوشان کاتالان؛ فوتبال نهچندان ملی ماتادورها
فوتبال ملی در کشور اسپانیا اوضاعی متفاوت از سایر نقاط جهان دارد.
قهرمانی اسپانیا پس از 11 سال در یک تورنمنت ملی با غلبه بر کرواسی، انتظار نهچندان طولانی مدت ماتادورها برای فتح جام پس از یورو 2012 را پایان داد و درحالی که ستارگان این تیم با جام در خیابانهای پایتخت درحال جشن گرفتن با هواداران بودند، گاوی بهعنوان ستاره بارسلونا در خیابانهای پایتخت هو شد.
آنجا برای کمتر کسی مهم بود بازیکن تیم ملی فوتبال کشور که پیراهن بارسلونا را بر تن دارد تا چه اندازه در این قهرمانی نقش داشته است. در جامجهانی 2010، زمانی که آخرین سنگرهای تدافعی لاروخا فتح میشد و هلندیها مقابل آخرین امید ماتادورها روی خط دروازه قرار میگرفتند، این قدیس اهل پایتخت بود که نفس را در کالبد کشور نگه داشت و در نهایت جام طلایی را برای نخستین بار به اسپانیا هدیه داد.
مادرید یا بارسلون؟
همزمان اما در فوتبال داخلی این کشور بحث بر سر عنوان دادن افتحار به نام مادرید یا بارسلون داغ بود و اگر کارلس پویول و زوج ژاویستا امیدوار به کاسیاس نمیماندند، شاید فتح جام برای نخستین بار سهم لالههای نارنجی میشد.
هرچه که بود و هرچه که شد، فوتبال اسپانیا در نیم سده اخیر همواره تحت تاثیر تاریخ فاشیسم در این کشور بوده و مهم نیست ژنرال فرانکو به رئال مادرید خدماتی ارائه داده یا نه و مدرکی از این بابت وجود دارد یا نه! بارسا و رئال با یکدیگر نه رقیب بلکه دشمن خونی بودهاند و این را میتوان از دفاع رسمی بازیکنان بارسلونا از کاتالونیای مدرن و مستقل پرسید.
رد خون
کمتر رقابتی در جهان فوتبال وجود دارد که به اندازه الکلاسیکو تحت تاثیر مستقیم سیاست و دیدگاههای اجتماعی باشد. «فراتر از یک باشگاه»، نه یک شعار آبیواناری بلکه یک سبک زندگی در نوکمپ برای کسانی است که جنگیدن پدرانشان در جنگ داخلی اسپانیا علیه ارتش فرانکو با آرزوی جمهوریخواهی را هنوز به یاد دارند و سینه به سینه خاطراتش را برای نسلهای آینده هم تعریف خواهند کرد. در کاتالونیا، هنوز هم عکس رئیس سونیول نمادی است که از بیرحمی و ظلم حکومت مرکزی به باشگاه محبوب کاتالونیا فغان سر میدهد.
یک شعار، یک سبک زندگی
زمانی که یوهان کرویف از راه رسید و جان تازهای به نوکمپ بخشید تا در مادرید، تیم محبوب پایتخت را در استادیوم خانگیاش با 5 گل در هم بکوبند، آن دیدار چون انتقامی بود که بالغ بر 35 سال تحقیر کاتالانها در دوران استیلای فاشیسم را کمی تسکین میبخشید. کاتالانهای خسته از سرکوب، بیش از 50 سال است که مجالی جز فوتبال و عرصهای جز مستطیل سبز برای فریاد زدن خشمشان ندارند و پرچمهای زرد و قرمز رنگ نوکمپ، هنوز هم رد خون بر خود دارند.
آن روز 90 دقیقه تلاش یاران کرویف در پیراهن آبیواناری، بیش از چندین سال تلاش سیاستمداران کاتالان برای زنده نگه داشتن حس ناسیونالیسم بر جامعه کاتالونیا تاثیر داشت و دیگر هیچ قدرتی نمیتوانست صدای فریاد ملیگرایی از شرق اسپانیا را حداقل در مستطیل سبز سرکوب و خفه کند.
زمانی که کرویف در واپسین روزهای نزدیک به مرگ دیکتاتور اسپانیایی نام فرزندش را به زبان کاتالان «یوردی» گذاشت، نشان داد تا چه اندازه شعار فراتر از یک باشگاه را بهعنوان میهمان هلندی در خاورانِ سرزمین ماتادورها زندگی میکند.
تبعیض حتی پس از مرگ فرانکو
این روزها اگرچه بیش از 5 سال از همهپرسی استقلال در کاتالونیا، موافقت بیش از 92 درصدی کاتالانها، معلق کردن رای گیری توسط حکومت و سپس بحران قانون اساسی در این کشور با حضور پر رنگ پلیس میگذرد اما هنوز هم میتوان از نوکمپ فریاد هماهنگ استقلال را شنید.
چشمان جرارد پیکه و پپ گواردیولا هنوز هم حمایت از رفراندوم ماه اکتبر را فریاد میزند و پسران ژاوی میراثدار فریاد استقلال سرزمین مادریشان از حکومت مرکزی هستند که میتوان این فریاد را از سکوت سرد سکوهای خالی از تماشاگر نوکمپ در دیدار مقابل لاسپالماس پس از بحران قانون اساسی در این کشور به وضوح شنید؛ زمانی که حکومت نتوانست ریسک برگزاری بازی با حضور بیش از 98 هزار کاتالان را بپذیرد؛ درست زمانی که چند ساعت بعد از آن تقابل حاشیهساز، هواداران رئال مادرید بنرهای «زندهباد اسپانیا» و «همه ما اسپانیایی هستیم» را در استادیوم رئال مادرید تکان میدادند و دوربینهای تلویزیونی با تمرکز بر این جنبش، طعنه به ایالتِ خواهان استقلال میزدند.
پدیده تیم ملی کاتالونیا
زمانی که قرار شد تیم ملی کاتالونیا بار دیگر به صورت مستقل و زیر پرچم مستقل این ایالت به مصاف کلمبیا برود، بازیکنان بارسلونا از جمله ژاوی، مارک بارترا، پیکه و سرخیو گارسیا همچون نسل گذشته بازیکنانشان در ابراز تمایل به انجام این مهم پیشتاز بودند. کار به جایی رسید که آندرس اینیستا، ستاره متولد آلباسته در ترکیب بارسلونا از حکومت خواست با این ماجرا کاملاً متمدنانه برخورد کند و پیشنهاد گفتوگو داد.
«لاروخا» به رنگ آبیواناری
اگر موفقیت تیم ملی فوتبال اسپانیا در تورنمنتهای متوالی یورو 2008 تا جامجهانی 2010 و یورو 2012 را مدیون بازیکنان بارسلونا بدانیم، جایی که تنها 3 بازیکن با پیراهن رئال مادرید در ترکیب لاروخا حضور داشتند و تنها 3 از 5 نفر در قهرمانی جهان نمایندگان تاثیرگذار رئال بودند، زمینهسازی این قهرمانی لیگ ملتهای اروپا را لوئیس انریکه کاتالان با خط زدن نام تمامی بازیکنان رئال مادرید بر عهده داشت. آن 3 بازیکن پر رنگ مادرید در سال فتح جامجهانی اما چه کسانی بودند؟ ایکر کاسیاس، سرخیو راموس و ژابی آلونسو.
انریکه برای دور گروهی مسابقات لیگ ملتهای اروپا حتی یک بازیکن هم از رئال مادرید دعوت نکرد اما با جانشینی دلافوئنته روی نیمکت این تیم در دور نهایی پس از فاجعه جامجهانی 2022، رئال مادرید بار دیگر 3 بازیکنش را در ترکیب تیم ملی برای حضور در نیمهنهایی، فینال و در نهایت فتح جام مسابقات دید. حضور تاثیرگذار بارساییها در ترکیب اصلی تیم برای قهرمانی این مسابقات با وجود خداحافظی بوسکتس اما غیرقابل چشمپوشی است.
از پایتخت تا کاتالونیا
تعداد بازیکنان رئال و بارسلونا در قهرمانیهای یورو اگرچه به ترتیب 2 رئالی و 3 بارسایی (2008) و 5 رئالی و 7 بارسایی (2012) بود اما باتجربهترین بازیکنان تاریخ فوتبال اسپانیا در تیم ملی، سرخیو راموس و ایکر کاسیاس با مجموع 347 بازی ملی هستند. بازیکنانی که هیچ کدام سرود ملی این کشور را پیش از آغاز بازیها نمیخواندند و همواره این نکته در مقایسه با سرود خواندن ایتالیاییها در تیمهای ملی، مایه سرافکندگی ماتادورها بوده است.
هرچه خواندن سرود ملی برای ایتالیاییها حس میهنپرستی را برمیانگیزد و جمعیت آتزوری آن را نمادی از اتحاد دوباره کشور میدانند، سرود ملی اسپانیا را بازیکنان تیمهای ملی نمیخوانند و صرفاً به زمزمه کردن کلمات بیمفهوم «لا لا لا لا لا» رضایت میدهند. این نخواندن سرود ملی اما نه بهتبع مشکلات سیاسی و حواشی رسانهای موجود، بلکه به سبب ذات این سرود ملی بوده است.
یک سرود و صدها حاشیه
سرود ملی اسپانیا تحت عنوان «رویال مارش» که بهتبع گذر از دوران حکومت ژنرال از سال 1978 بیکلام خوانده میشد، سال 2008 کلمات جدیدی را به خود دید اما جمله ابتدایی این سرود که شامل کلمات «پاینده باد اسپانیا» میشد، صدای اعتراض بسیاری جمهورخواهان جناح چپ را بلندتر کرد و به حواشی در باسک و کاتالونیا دامن زد.
شاید همین مورد را بتوان به عنوان دلیل عدم وجود کلمات در سرود ملی اسپانیا و عدم توافق مردمان این سرزمین از حیث انتخاب لغت برای سرود ملی کشورشان خلاصه کرد. در اسپانیا، شاید هرگز نتوان صحنهای را دید که پیش از آغاز بازیهای ورزشی، مردمان خاوران تا باختران کشور سرود ملی یکسانی را با هماهنگی مثال زدنی فریاد سر دهند و آنگونه که پیداست، حتی خواندن هماهنگ سرود «تو هرگز تنها قدم نخواهی زد» در استادیوم آنفیلد هم حسادت ملیگرایان اسپانیایی را بر خواهد انگیخت؛ آنهایی که سرودی مشترک برای فریاد زدن احساسات ناسیونالیستیشان نداشته، ندارند و احتمالاً نخواهند داشت.
حسرت ملیگرایی اسپانیایی
ایالت کاتالونیا در این کشور هم سرود ملی منحصر به خودش را دارد که تحت عنوان «Els Segadors» با اشاره به جنگ تاریخی 30 ساله در قرن هفدهم اسپانیا است اما سرود ملی این کشور (اسپانیا) تحت عنوان «مارشِ رئال» که در گذشته کلمات را به خودش میدید و نشانهای از سلطه تفکر «کاتولیسیسم ملیگرا» بر خرد تا کلان زندگی مردم آن روزگار بود، اکنون سالهاست بدون حتی یک کلمه خوانده میشود و یکی از 4 سرود ملی در جهان همچون سرود ملی کشورهای بوسنی، کوزوو و سنمارینو است که کلمهای را به خود نمیبیند.